چه کار کنم که هر کاری می کنم اولین تصویری که از نرگس دارم از یادم نمی ره... نمی دونم چند سال پیش بود.. منو سارا روی پل عابر پیاده ی سارا (دقت شود که پل تعلق به سارا اینا دارد) اینا واستاده بودیم که یه دختر سر تا پا روشن (کرم پوشیده بودی؟) از پله های پل می دوید بالا و من دو به شک بودم که اینه نرگس یا نه که سارا که قبلا دیده بودش گفت نرگسسس و خب صورت پر از هیجانشو از دیدن ما مگه از یاد می شه برد؟؟؟؟
حالا همین نرگس که من چندین بار دیگه هم دیدمش و به چه دلیل نا نوشته و نا خوانده و ناشناخته ای هر بار که با هم بودیم تبدیل به یک خاطره ی سنگین از لحاظ همه چیز برام شد، هقته ی پیش برای همیشه شروع به زندگی کردن با کسی کرد که اولین و خفن ترین دلیل این کارش این بود که دوستش داشت. اگر شما هم مثل من از کلمه ی عروسی (و ازدواج) بدتون بیاد، قبول دارین که جمله ی قبل بهترین توصیف بود.... و ایضا اگر شما هم مثل من از دوست داشتن و دوست داشته شدن ضریب اطمینان 100 درصد می خواین به شجاعت و جسارت نرگس تبریک م یگین و هم چنین به امیرحسین که تونسته قانعش کنه که می ی ی ی ی ی ی شه .......
در اینجا به احترام این زوج جدید، به ایستید و تبریک بگید. حتی شما دوست عزیز.
نرگس و امیر حسین... تبریک بدون ویرایش منو بپذیرین. به امید دیدار...
ایییییییول :دی به افتخارشون سوت و کف و دست و همه چی :*