بازگشت

نشستم اینجا توی کوک لایبری. دو ماه گذشته دیروز فهمیدم تاریخ فارسی رو کامل یادم رفته. اینجا اتفاقایی می افته که آدم اصلا فکرشم نمی کرده. بعضی وقتا برای خودم جدیدم. یه چیزی می گم می بینم چقدر جدیده. مثلا اون روز داشتم می گفتم خوبه به جای ۳۲ از ۲۹ بریم که اسپید لیمیتش بالاتره. بعد یهو فکر کردم چی گفتم؟ این حرفا کی اضافه شده به ادبیاتم؟ اصلا راجع به یه چیزایی حرف می زدم که قبلا نمی زدم. اگه مغزم کار می کرد می فهمیدم که خب طبیعیه چون جای خیلی جدیدی اومدم. اما مغزم تعطیله. (نرگس چند روز پیشا داشتم فکر می کردم تو چه جوری ۶ ماه تحمل کردی تنها باشی عزیزم؟ تو قهرمانی در نظر من! من؟ من دو هفته س تنهام مغزم اونقدر از کار افتاده که دوباره اومدم وبلاگ می نویسم!) 

داشتم می گفتم. اینجا توی کوک لایبری هر کی مشغول کار خودشه. من دلم بیشتر از همه ی دنیا پزانتز رو می خواد. خیلی نگرانم از تغییرات که خواه نا خواه باید بکنم. جای چایی کافی خور شدم. جای بازیافتی می گم ریسایکلبل. جای کسل کننده می گن ایتز بورینگ. اینا که حالا تابلوهاشه. یه عمری از عربا بدم می اومد الان با این دختر عربا یه گرمی می گیرم که بیا و ببین. بعد بی احساس شدم. دلم برای برادرم یه ذره س اما اصلا به این موضوع سعی می کنم فکر نکنم. خاله شدم اما عین هیچ هیجانی ندارم. گوگوش داره منو گنجشکای خونه می خونه توی گوشم. این هدفونه خرابه صداشو اکو می کنه. اما من این هدفونو دوست دارم برادرم لحظه ی آخر بهم داد باهاش توی هواپیما آهنگ گوش کنم. الان بغض کردم مثلا. 

دنبال کار می گردم تو دانشگاه که سوشیال سکیوریتی بگیرم. اما نیست که نیست. امروز رفتم کریر سنتر گفتم چی کار کنم گفت باید وایسی ترم دیگه پزیشنا خالی شه. 

می دونی آدما تو رو برای منافع خودشون می خوان. ایرانم بودم همین ودم. اینجام همینم. در واقع تشکیل همچین خانواده ی سرویس بده ای دادم. مشکل همیشگیم اینه که ه مردم خیلی از ته دل سرویس می دم بعدش که یه جا یه چیزی می خوام از طرف و خب ملت هم معمولین مثل من دیوونه نیستن و معمولی رفتار می کنن دلم می گیره. الانم خیلی دم گرفته. اه با این هدفون خراب! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد