Dream

خنک آن دم که نشینیم به ایوان من و تو 

به دو چشم و به دو صورت به یکی جان من و تو . . .  

به خودم که اومدم داشتم اصرار می کردم این آهنگ آروم حتما روی فیلممون باشه و فیلمبردار هم قبول کرد. بعد تازه یادم افتاد که چقدر دلم تنگ اینجاس.... هنوز که هنوزه ایتس لایک اِ دریم. با اینکه صبحا از خواب بیدار می شم و عکس 100 در 70 رو به روم همه چیزو یادم میاره، اما بازم باورم نمی شه. خوب تر از اونه که تو باور من بگنجه. الان سیزده روزه که من، ما شدم. 5 روزه که تنهام و وقت داشتم باورم بشه همه ی اتفاقا اما هنوز که هنوزه عین یه خواب خوشه.. دلم می خواست این مدت زیادتر بنویسم و کلی لحظات رو ثبت کنم اما وقت نمی کردم. از همون روز توچال بنویسم که جلوی چشم خدا و کوه ها و آسمون و ابرا، انگشترمو گرفتم و گفتم قبول می کنم. از روزایی که رفتیم دنبال کارا، بدو بدو، با لذت و خوشحالی محض دونه دونه کارا رو کردیم، یا از اون روزی که من تو لباس سفید دنباله دارم بودم و ... عاشق. 

می دونستم این اتفاق برای اکثر آدما بالاخره می افته. اما نمی دونستم اینقدر شیرینه. نمی دونستم کسی که باهاش پیمان می بندم اینقدر همونیه که من می خوام. که هی تعجب کنم که انگار من تو رو اوردر دادم به خدا.. همه چیز همون جوری شد که توی رویا می دیدم. با وجود کسی که کنارم بود و هست، زندگی همه جوره باهامون راه اومد... 

اون خانومه بهمون گفت که خوشبختیتونو برای کسی تعریف نکنید. اما وبلاگ عزیزم برای تو که نمی تونم نگم. اعتراف می کنم که احساس خوشبختی عمیقی می کنم. خوشحالترین روزای عمرم رو گذروندم و آبان ماه 90 شد بهترین ماه عمر من..  

یک ماه دیگه بیشتر مهمون این شهر نیستم. نمی دونم می خوام دلتنگی های پیش روم رو چه کار کنم. مامان و بابام، خواهر و برادرم، دوستای خوبم... زندگی از صفر ساختن رو نمی دونم چه شکلیه و منو چه شکلی می کنه.  چیزی که می دونم اینه که دلم قرصه به کسی که عاشقشم. 

نظرات 5 + ارسال نظر
پرانتز پنج‌شنبه 3 آذر 1390 ساعت 11:33 ق.ظ

خوشحالم که این روزا فقط طعم خوشی رو زیر دندونت مزه مزه میکردی ... خیلی واست خوشحالم رفیق
و آرزوی خوشبختی کمترین آرزومه ... همیشه بخند

نرگس جمعه 4 آذر 1390 ساعت 11:04 ق.ظ

مریم؟؟؟؟!!!!!! مریم؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! الان میگن؟؟؟؟؟ مگه من دستم بهت نرسه...هی وای من....مبارکت باشه عاشقیت و ما شدنت.... خوشبخت باشید همیشه..ای وااااااییی.... چه باحال =)))

مریم جمعه 4 آذر 1390 ساعت 12:15 ب.ظ

نرگس جونم :))))))))
وقت نشد همه ی لحظه های خوبمو ثبت کنم. اگه این کارو می کردم زودتر خبرش می رسید! ممنون عزیزم.

پرانتز ِ من!
دوست دارم. وجود شماها این مدت رو برام شیرین تر کرد و حسرت روزایی رو که نیستم از الان به دلم گذاشت....

آرزو یکشنبه 6 آذر 1390 ساعت 01:50 ب.ظ http://journalisty.blogfa.com

اولش خواستم تعجب کنم و مثه نرگس بگم الان می گن... اما خب راستش تو همه این سالا من خیلی دورتر و حاشیه ای تر از اون بودم که حتی بدونی وبلاگت رو می خونم...
خدا رو شکر عزیزم. خدا رو شکر که خوشبختی که دلت آرومه که دارید می پرید با هم... که انقدر نزدیکه...
خدا رو شکر که اون عکس 100 در 70 هست... و من هستم که بدونم تو هر صبح به یه عکس 100 در 70 خیره می شی و لبخند می زنی.
دوست دارم مریمی. مراقب خودت باش هر جا هستی...
نمی دونم فاصله ای که افتاده اجازه می ده یه بار دیگه صداتو بشنوم یا باهات چت کنم یا نه اما همین قدر که بدونم خوشی یه کم از دلتنگیم کم می شه.
می بوسمت :)

رزا چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 07:53 ب.ظ

good for u!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد