امروز کبابش خیلی بو می داد. من گشنم نبود ولی خیلی می خوردم. تمام مدت که لاهه داشت با شخصیت سان حال می کرد من نخودی بودم. یاد بازی های بچگی افتادم. یه مشت پسر هم سن و سال دوروبرم بودن. حالا نه که همه شون هم سن باشن. اما از من بزرگتر بودن. تو همه ی بازیهاشون من نخودی بودم. مثلا وسطی ها رو خوب یادمه. نخودی یعنی اونی که اگه توپ بهش می خورد هم عیبی نداشت. منم مثل تمام دخترای دنیا بعد از امتحانام دو سه روزی در آرایشگاه ها به سر می بردم. (اینو به رسم مهناز افشار توی آتش بس گفتم اونجا که می گه بعد از مهمونی مثل تمام زنای دنیا دارم ظرفا رو جمع می کنم و گلزار می گه منم بعد از مهمونی مثل تمام مردای دنیا دارم دندونامو مسواک می زنم!!) بعد از اینکه سان جلوی خونه شون پیاده شد، لاهه شروع کرد از سان تعریف کردن و من فقط مراقب بودم تصادف نشه تو این کوچه پس کوچه های پایین دولت که آخرشم نفهمیدم کدوم ورود ممنوعه و کدوم نیست. لاهه می گفت دیوونه ای اگه دوستی مثل سان داشته باشی و اون استفاده هایی که باید رو نکنی. در راستای ارتقاء شخصیت و اینا. من هزار بار گفته بودم که من اینکاره نیستم به لاهه. اما بازم داشت می گفت. از نظر اون نمی تونمی وجود نداره. از نظر من می تونم به ندرت یافت می شه! توی آرایشگاه نوشته بود طراحی روی بدن با حنا. اگه فردا شد می رم دور مچم طرح شماره چهارشو بکشه. سارا پس چرا نفرستادی عکسا رو؟ نرگس خدا بگم چی کارت کنه آدم دلش عشق می خواد از دست تو.... چقدر دوست دارم نوشته های الانتو. ادامه بده که داری دل ما رو هم شاد می کنی. لامصب چقدر واقعین این نوشته هات. آدم حس می کنه برای خودش داره اتفاق می افته.....

نور داره به آخراش می رسه. احتمالا نورهم حامله می شه. آخه دکتر بهش گفته بود هیچ وقت نمی تونی بچه دار شی. اگه تموم شه من واقعا غصه می خورم ...

خدای بزرگ یه کاری کن گسسته نیفتم. برای تو که کاری نداره. مگه نه؟

نظرات 10 + ارسال نظر
بریر حسینی سعادت شنبه 15 تیر 1387 ساعت 10:04 ب.ظ http://www.mytimes.blogfa.com/

بابا وبلاگ نویس نبینمت افسرده و داغون باشی!!!

راستی چی مهم نیستش؟

NIGHTMARISH یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 09:08 ق.ظ http://night-marish.blogfa.com

بابا من این همه نظرو نیاز کردم نمی افتی عسیسم!
اگرم بیافتی باید خوب همه نظرامو پس بدی

نرگس یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 02:22 ب.ظ

سارا که فرستاد عکسا رو که..من خودم دیدم:)) یه عکس تکی از تو داره خدااااااااااااااااااا... یه بار چک کن میل باکستو..هست بخدا...بعدشم قربان شما برویم.. ایشالله خیلی زود تو بنویسی و ببینی این دوست داشتن چه میکنه با قلم آدم..اهم اهم...من الان خیلی خودشیفته ام که خیال میکنم خیلی خوشگل نوشتم واقعا =))

مریم یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 10:29 ب.ظ

بابا نرگسی جونم پس بی زحمت یه فوروارد بکن لی میلشو. نمی دونم انگاری گم و گور شده به من نرسیده. مرسییییی

سارا دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 11:23 ق.ظ

آره به خدا فرستادم! چک میل کن می بینی! بالک و اسپم و اینا رو هم از قلم ننداز!

آدم با حنا طراحی روی بدن کنه پاک می شه؟ موقع پاک شدن کمرنگ می شه؟ اطلاعات بدین شاید مشتری شدیم!

ولی من با اون جمله ی «می تونم به ندرت پیدا می شه» حال کردم! البته تشویق نشو و دِهه یعنی چه که به ندرت پیدا می شه و خجالت بکش و اینا... ولی ساختار جمله اش باحال بود!

سارا دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 11:24 ق.ظ

یه نکته ی دیگه: چرا همه همدیگه رو «بابا» صدا می زنن تو این کامنتا؟! البته طبق معمول غیر از من و نرگس! :دی

نرگس دوشنبه 17 تیر 1387 ساعت 07:19 ب.ظ

بابا سارا تو چرا اینقدر گیر میدی...بابا اخه اینم شد کامنت...بابا من ایمیلها رو فرستادم..بابا اول جمله هام بابا گفتم که از قافله عقب نمونده باشم..بابا :دی

ابلوموف سه‌شنبه 18 تیر 1387 ساعت 05:59 ب.ظ http://navidoblomof.blogfa.com/

۱۲

سارا چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 05:58 ق.ظ

من گیر نمی دم؟ من گیر می دم؟ یا شماهایی که هی بابا بابا می کنین؟!!! ای بابااااااااا :دی

NIGHTMARISH چهارشنبه 19 تیر 1387 ساعت 10:01 ق.ظ http://night-marish.blogfa.com

من میخوام برم کلاس پتینههههههههههههههههههههههههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد