. . . Playground school bell rings again

کی فکرشو می کرد که اون دخترک بنفش پوش مو سیاه، همون ارغوان دوران مدرسه س که همیشه ی خدا می خندید و حالا هم که داره میگه عکاسه دهنشونو صاف کرده با ژستاش، بازم می خنده. چشماش همون چشمای ۵ شنبه عصراس که خونه ی عاطفه تست حسابان می زدیم. دستاش همون دستای زنگ ورزشاس که بسکتبال بازی می کردیم. و خنده ش ... همون خنده ی همیشگیشه با این تفاوت که دائم از در و دیوار تذکر می رسه که عروس اینقدر نمی خنده!

نمی دونم چرا وقتی دوستای قدیمیم عروسی می کنن یه مدت مدیدی همه ش نوستالوژی طوری ام!

نظرات 4 + ارسال نظر
پدرام پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1387 ساعت 05:05 ب.ظ http://p10.blogsky.com

با عرض سلام و خسته نباشید وبلاگ بسیار زیبایی دارید اگر تمایل به تبادل لینک هستید وبلاگ منو با عنوان (بهترین سایت دانلود رایگان ) تو وبلاگتون قرار بدین و به من اطلاع بدین تا شما رو لینک کنم.
http://www.p10.blogsky.com

نرگس پنج‌شنبه 12 اردیبهشت 1387 ساعت 05:34 ب.ظ

طبیعیه خب...اتفاقا باحاله..ادم خیال میکنه دوستش خیلی گنده شده ما کوجولو موندیم..اینکه خوبه..دوستای من دو ماه دیگه بچه اشون به دنیا میاد:)))))

سارا جمعه 13 اردیبهشت 1387 ساعت 08:04 ق.ظ

اتفاقن یکی از دوستای ما هم داره بعله می گه اگه خدا بخواد... ما بسیار ذوق مرگ می شویم هر وقت یادمان می افتد ولی می ترسیم اگه زیادی نوستالژیک بشویم یهو بیفتیم یه گوشه و هیشکی نیست جمعمان کند اونوقت... لذا زیاد به روی خودمان نمی آوریم ولی به حد بسیار زیادی ذوق مرگ می باشیم...
از بقیه ی دوستانمان خبر خاصی در دسترس نیست... انشاله همه سفید بخت شوند!

NIGHTMARISH سه‌شنبه 17 اردیبهشت 1387 ساعت 04:35 ب.ظ http://night-marish.blogfa.com

آن مریمی که کاشته ای در دلم، هنوز .... گاهی دلش برای دلت شور می زند

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد