این منم! سوتی خانووووم!

من: آرزو من نمی خوام با این محمدرضائه دوست بشم. باشه؟ قضیه رو تموم شده فرض کن!

آرزو: حدس می زدم! من که بهت گفته بودم از نظر مادی، مالی نیست!

من: نه آرزو اوناش می شد مهم نباشه! ... مگه همین خودِ فربد چیه؟

آرزو:

....عجب حرفی زدما ... نینا یک ساعت داشت بهم می خندید. خیلی حرف بدی زدم! مگه خود فربد چی چیه! یعنی همین فربد هم به همون میزان ضایع س! اما به جان خودم منظورم این نبود که! اومدم بگم مادیات مهم نیست و بدون فکر کردن به مادیات هم می شه گاهی روابط قشنگی داشت! اصلا منظورم این بود که با اینکه آرزو از نظر مادی از فربد بالاتره ولی خیلی هم به هم میان و دوستای خوبین! اما به قول نینا، هر جوری، با هر دیدی، اون جمله رو بنگری این حرفا از توش در نمیاد! مدل این خاله زنکهاییه که می خوان طرف رو بکوبونن!

بعدش هی مجبور شدم از این حرفا بزنم که آروز فربد خیلی پسر خوبیه! ببین با حاصل دسترنج خودش ماشین هم خرید! ببین پایان نامه شو بیست گرفت! ببین...ببین.....! ای خداااااااا بعضی وقتا آدم باید لال بشه!

 

پ.ن۱: آلیر کامو: ترجیح می دهم طوری زندگی کنم که گویی خدا هست و وقتی مردم بفهمم که نیست ، تا اینکه طوری زندگی کنم که انگار خدا نیست و وقتی مردم بفهمم که هست ....

پ.ن۲: «بچه که بودیم، توی تیم فوتبال ما یک دختر بازی می‌کرد.» 

 

نظرات 4 + ارسال نظر
نرگس چهارشنبه 26 بهمن 1384 ساعت 01:02 ق.ظ

پریروز پست پایین رو خوندم..اگه اونموقع مینوشتم میگفتم منم خیلی دوست داشتم اسم امیرعلی رو احتمالا اسم یکی از پسرهای احتمالی من!! امیر علی خواهد بود اما الان امکان نداره این کار رو بکنم.... و اینکه سوتی خانوم...می بینم با من گشتی دست به سوتی دادنت رفته بالا... یادم باشه چند تایی اش رو تعریف کنم بعدها

سارا چهارشنبه 26 بهمن 1384 ساعت 03:04 ب.ظ

عیب نداره بابا... پیش می آد... دیروز یکی از استادا به یکی از بچه ها گفت اگه می خوای قهوه بخوری پاشو برو بیرون... (داشت قهوه می خورد)... اون بچه شیرین و دوست داشتنی هم برگشت گفت قهوه می خورم خوابم نبره !!!
تازه کلاس که تموم شد و ما شروع کردیم به خندیدن فهمید چی گفته !!!

حالا تصمیم گرفته برای عبرت سایرین یه مقاله بنویسه: چگونه قبل از حذف و اضافه درس را بیفتیم !!! :))

این تیم فوتبال هم خیلی قشنگ بود... حالا می فهمم چرا تو عالم بچگی من همیشه توپ جمع کن بودم !!! :)))))

یاشر چهارشنبه 26 بهمن 1384 ساعت 09:31 ب.ظ http://yashaar.blogfa.com/

اشکال نداره همه منظورت رو فهمیدن بعضی وقت ها خیلی راحت ترازاونی که فکر کنیم منظورمون ور می فهمونیم.

از آخر بحثتون خیلی خوشم اومد ( قیافه ی آرزو ).

[ بدون نام ] جمعه 28 بهمن 1384 ساعت 11:30 ق.ظ http://nakha.blogfa.com

سلام دوست عزیز

خیلی خوب بود موفق باشى دوست داشتی به من هم سر بزن خوشحال مىشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد