همین طوری ... !

بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو

بیا ببین که در این غم چه نا خوشم بی تو

شب از فراق تو می نالم ای پری رخسار

چو روز گردد گویی در آتشم بی تو

دمی تو شربت وصلم نداده ای جانا

همیشه زهر فراقت همی چشم بی تو

اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا

دوپایم از دو جهان نیز در کشم بی تو

پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار

جواب دادی و گفتی که من خوشم بی تو!!

 

پ.ن۱: آره بابا همین طوری! ۰

پ.ن۲: این بیت آخری خیلی ضد حاله! به قول نسیم جفت پا می پره تو دهنت! (بچه م اصطلاحات مخصوص به خودشو داره!!)۰

پ.ن۳: این دو تا عکس مال موزه ی هنرهای معاصره ... یه چیزی بود ، به نام باران ... خیلی خدا بود ... دیدنش یکی از بهترین لحظه های عمرم بود ... عکساشو لینک می دم. چون بذارم اینجا باز دیده نمی شن ... یه ذره نورش بد بود ... سعی کردم درستش کنم، پیکسل هاش ریخت به هم! به بزرگواری خودتون ببخشید یه ذره! اولی و دومی ...... یه جورایی قطره هاش می خواد آدمو بگیره ... ۰

پ.ن۴: از لیدر عزیز خواهش می کنم بازم ما رو ببره گردش علمی! ۰

نظرات 5 + ارسال نظر
نرگس شنبه 22 بهمن 1384 ساعت 12:49 ق.ظ

خیال کردی تیتر و پی نوشت بزنی همینطوری ما باورمون میشه...برو ما خودمون تو لوله اگزوز بزرگ شدیم.... من که میدونم این پسره ۴۰ ساله بیست و یکساله نما داش مشدی دلتو برده...مهریه هم که قراره هوارتا سکه بندازه...من میدونم دیگه..بیا سارا تحویل بگیر صد دفعه گفتم زن این بچه رو نفرست بره اینور اونور یه اتیشی میسوزونه...از دست رفت...وگرنه ادم که اینقدر دلش غش نمیره واسه یه بارون مصنوعی که...من میدونم

حسین شنبه 22 بهمن 1384 ساعت 02:13 ب.ظ http://0-1-2.blogfa.com

راستش از شعر خوندن توی وبلاگ زیاد لذت نمی‌برم

لیدر عزیز ! شنبه 22 بهمن 1384 ساعت 03:25 ب.ظ

بهله... این مریم خانوم ما رو که می بینین، همینجوری نبینین بابا...! یه رو بهایی چیزی لطفا!
خلاصه داشتم می گفتم... این مریم خانوم ما رو که می بینین... خوب خودتون دارین میبینین دیگه... من چرا بگم !!!...

نرگس! تو توی لوله اگزوز بزرگ شدی؟ پس چرا زودتر نگفتی !!! می گم یه جایی دیدمت!!! نگو هم محلی بودیم ! :))

حالا مرد! چرا عصبانی می شی... خوب این شتریه که در خونه هر کسی می شینه... حالا کاری ندارم در خونه این بچه هشت ساله ما گودزیلا نشسته ولی خوب نشسته دیگه... مهم تفاهمه !!! البته مهریه بالا هم بی تاثیر نیست ها (بر وزن «ذغال خوب بی تاثیر نیست» بخوانید!)... می گم حالا که کار از کار گذشته و بچه مون با دو قطره بارون و چهار بیت شعر پروانه ای می شه، بیا بپرسیم رمز موفقیتش چی بوده !!! :))

پی نوشت: ما هم خوب خوشیم ها!!! خــــــــــــوب !

نرگس شنبه 22 بهمن 1384 ساعت 06:38 ب.ظ

رمز موفقیت رو سارا جان من چیزی نمیبینم جز خودم و خودت.. بچه من و تو رو دیده که بی خیال همه چیزیم بعد خواسته به سرنوشت ما دچار نشه... البته باید بیشتر روش کار بشه...بچه ام...
بعد هم سارا جان ما کوچه هفتم بودیم پلاک هفتم طبقه هفتم لوله اگزوز ماشین هفتم همسایه هفتم از سمت راست... شما کجا بودی؟؟؟ اونجا که ما بودیم بالااگزوزش بود هواش بهتر بود منوکسیدش کمتر بود یکی دو بار که رفتم پایین بدجوری منو گرفت این منوکسید از موقع تا حالا چرت و پرت زیاد میگم... با این اوصاف شما باید همون طبقه دوم اینا میبودید دی:))))))))))))))))) ولی کلا بر و بچ پایین اگزوز دور و بر میدون شوش خیلی با مرام بودن....

یاشار شنبه 22 بهمن 1384 ساعت 09:18 ب.ظ http://yashaar.blogfa.com/

اول از همه عکسات نیومد.


می دونی گاهی اوقات دیگه دلت حتی نمی خواد بیاد نه به خاطر اینکه ازش سیر شده باشیا دقیقا همون موقع که داری واسش میمیری همون موقع است که می تونه خیلی راحت بشکونتت اون موقع است که دیگه نمی خوای بیاد.

ولی عجب معشوق ضد حالی بوده بد حال یارو رو گرفته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد