سال 90

سال ۹۰ آمد. امیدوارم سال خوبی برای همه باشه. هنوز خونه تکونی درست و حسابی نکردم (اتاق تکونی). حالم خوبه ولی کمی مضطربم یا شایدم بیشتر منتظر. پرانتز بهم گفت پشتت به کوه بنده و فقط وقتی به این حرف فک می کنم آرامش می گیرم. در کل همه چیز خوبه و همه چیز آرومه... رفتم با بابا شمعدونی و اطلسی خریدم و چیدم لب پنجره ها. سنبل و لاله هم که واسه هفت سین. البته هفت سین رو فردای عید چیدم! و سر سال تحویل هم هفت تا پادشاه رو خواب می دیدم. دلم برای مرجی و دادشم تنگه. سیسترم بهم مقدار متنابهی عیدی داد!!!! کلی کار دارم برای دانشگاه یک عالمه درس دارم و باید اسلایدهای زیادی درست کنم و بعد از عید 3 تا کنفرانس باید بدم که باید برای همه شون آماده بشم.... 

قلبم تاپ تاپ می زنه اما خودمو آروم می کنم و به حرف پرانتز فک می کنم....

نظرات 2 + ارسال نظر
. سه‌شنبه 2 فروردین 1390 ساعت 10:12 ب.ظ

دانشگاه قبول شدی؟

پرانتز چهارشنبه 3 فروردین 1390 ساعت 12:04 ق.ظ

دیونه جونم من عاشقم وقتی اینقدر تناقض یهویی توت جمع میشه وقتی قلبت تاپ تاپ میزنه و آرومی

به گمونم حرفای زیادی واسه گفتن داری نه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد