من الان یه فیلمی دیدم. اسمش In the land of women بود. و فقط در این حد بگم که اصلا متوجه دو ساعتی که پاش بودم نشدم. یعنی آخرش که تموم شد بهت زده مونده بودم که واقعا دو ساعت شد؟؟؟؟؟ انگار فقط 10 دقیقه طول کشیده بود برام. من ولقعا برادرم رو تحسین می کنم که به نظرش مگ رایان هنرپیشه ی خوبیه. نمی دونم چرا توی فیلمهایی که بازی میکنه یه جور حس زنده بودن جریان داره (چقدر جمله م کلیشه ای شد!)... من واقعا از دیدن این فیلم لذت بردم. تک تک آدماشو دوست داشتم و تک تک دیالوگهاشو دلم می خواست حفظ کنم...
در حقیقت، ما آدما، وقتی از یه رابطه ای بیرون میایم، و وارد یک دنیای جدید می شیم، انگار که تازه چشمامون باز می شه. و همه چیز رو اون جور که باید باشه، می بی نیم.
در نتیجه، باز هم ایمان میارم به این جمله که: خوبیه عشق اینه که وقتی میاد، دست آدمو می گیره از راهی که داره میره، به راهی که باید بره می بره. حتی اگه مجبور به توقف و نیستی بشه. اثر خودشو می ذاره.
و من، در حال حاضر، در راهی قرار دارم که باید باشم.
چه جمله قشنگی... خوبیه عشق اینه که دست آدمو می گیره از راهی که داره می ره به راهی که باید بره... من قبول دارم و بهش رسیدم... به راهی که باید می رفتم هدایت شدم اما پایانش را نمی دانم فقط امیدوارم...