Back when I was a child, before life removed all the innocence
My father would lift me high and dance with my mother and me and then
Spin me around ‘til I fell asleep
Then up the stairs he would carry me
And I knew for sure I was loved
If I could get another chance, another walk, another dance with him
I’d play a song that would never, ever end
How I’d love, love, love
To dance with my father again
سلام عزیز.باید بگم که وبلاگ زیبایی دارید.من یه نظرخواهی کردم.باید جالب باشه.خوشحال میشم شما هم نظر بدید.حتما به من سر بزنید.قول میدم پشیمون نشید.
http://dpr.blogsky.com
حتما حتما بهم سر بزن.منتظرما
شعر قشنگی بود.... برای بالایی چون اجازه کامنت دهی نداریم پس چیزی نمیگم یعنی اینجا چیزی نمیگم...باشد در گپی دوستانه در صورت تمایل شما حرف میزنیم...اینقدر حرف میزنیم که دیگه دنبال یه گوش نگردی..اگرچه حای یه پدر بزرگ بودن سخته اما من قول میدم تمام تلاشم رو بکنم