هزار قناری خاموش در گلوی من... 

بله هنوز هم. 

ما عوض نمی شیم.  

غمگین تر می شیم. 

آینده روشن نیست. 

من آلردی خسته م. 

من از اولش خسته بودم. 

قناری های خاموش از گلوی من برین بیرون. 

مامانم یه عمر بهم گفت حرفتو بزن.. 

مامان.. 

چرا نگفتی چه جوری؟؟؟ 

مامان...

نظرات 3 + ارسال نظر
نرگس سه‌شنبه 4 مهر 1391 ساعت 05:43 ق.ظ

تولدت مبارک مریمی، بخند، ول کن قناری خاموش رو دخترک :-****

ارشیا دوشنبه 16 بهمن 1391 ساعت 10:28 ب.ظ http://www.arshia1980.blogfa.com

سلام
یادت باشه امیدت رو از دست ندی که مثه بیابون یخ زده میشی
شوششششششششششش بگذره

رزا چهارشنبه 2 اسفند 1391 ساعت 07:39 ب.ظ

مهم نیست که مهم نیست؟
یا شایدم مهم نیست که "مهم" نیست
و شایدم مهمه که "مهم" نیست...
انگاری طرف ما واقعن همیشه یه شبه یه شب مخوف!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد