خواهرم داره نون پنیر درست می کنه برای سر سفره عقد. من امروز منیر شده بودم. (منیر اسم کارگرمان است). تمام خانه را تمیز کردم. یک عالمه شمعدانی و اطلسی خریدم گذاشتم لب استخرچه مان. هر چی شمع و عود و دیگر وسایل تزئینی داشتم در آوردم بچینم در اقصا نقاط خانه و حیاط و ... فردا عروسی برادرم است!
خانه شان چیده و آماده شده. لباس هاشان حاضر. صبح ساعت 8 باید بزنیم بیرون. با اینکه خیلی جسمم خسته س اما قدر این دقایق رو می دونم و لذت می برم. پیراهن ماکسی آبی تیره ام هم اینحا آویزان است و گلهای سرم را بگو!!!
فردا کلی قرار است خانه مان شلوغ پلوغ شود! عده ای از همین امشب اعلام کرده اند که فردا شب خونه ی ما می مونند!!!!! با یاس هم الان حرف زدم و گفت که می خواد شینیون هفت طبقه کنه!!!!! به هر حال خوبه جای همه خالی...
اون شب تو زیباترین بودی عزیزم
زیبا ترین رو قراره ۲۶ تیر ببینیم عشقم ؛))))