من داشتم شیر کاکائو می خوردم. صفحه ی لپ تاپمم شیر کاکائویی شد.... الان می خواستم توی گوگل از داداشم بپرسم که بالاخره لپ تاپ درسته یا لپ تاب یا لب تاپ؟ اما آنلاین نبود.. امروز آفتاب گرفتیم با مص و شکوف و جای پرانتزمونو خالی می کردیم. مص هی می گفت الان یهو پرانتز وارد می شه و دنبالمون می گرده. پیش خودمون بمونه، تا لحظه ی آخرم حس می کرد میاد.. شکوفی می گفت کاری نمی شه کرد و باید منتظر بمونه. مص از جبر روزگار می نالید و من؟؟؟
آخ که ای کاش حال و حوصله داشتم تعریف کنم من چی.... بگم از یه شماره که چه می کنه با آدم. که کجا می بره آدمو...
من تا دو سه هفته دیگه توی این خونه تنها می شم. من می مونم و دو تا اتاق خالی که به قول حُس می شه هر شب توی یکیشون خوابید. مرجی اما میاد خیلی نزدیک. اندازه ی چند تا پله. و من دوستش دارم وقتی حرف می زنه و طراوت پخش می کنه توی محیط بی هیچ چشم داشتی. من دوستش دارم وقتی می خنده انگار بهار میاد. جدی میگم. باید پای حرف زدنش بوده باشید تا ببینید چی می گم....
نمی دون چرا الان می خوام بگم «خود غلط بود آنچه می پنداشتیم»... ولی اون چیز دیگه ای که می خوام بگم و به پست ربط داره اینه که من یه لحظه آرزو کردم جای تو باشم... با همه ی دلتنگیهاش...
چرایِ این رو هم نمی دونم!
من قربون احساسات شما برم آخه... :*
لپ تاپ درسته...تازه فهمیدم بعد از یک سوپر سوتی!
laptpo درسته. به قسمت روی پا (اون قسمتی که لپ تاپ رو روش می ذاریم معمولا!) می گن لپ و تاپ هم که یعنی «رو» یا «بالا» دیگه! :) رویهم رفته می شه: روی پا
ضمنا laptpo که من نوشتم منظورم laptop بوده!!!! :))
مرسییییی آرزو و ونوس عزیز....!! اطلاعات خوبی بم دادی آرزو.