می دونی؟ دایره ی آدمایی که زندانی شدن یا کشته شدن، همین طور داره کوچک و کوچک تر می شه. از ۵ شنبه که مردمو فله ای دستگیر کردن تا حالا دائم تو فکرشم. اسمش اینجاس بین بازداشتی ها. یکی از صمیمی ترین دوستای لاهه بود. بسیار باهوش فارغ التحصیل علامه حلی و بسیار بسیار پاک. یعنی من همیشه برام سئوال بود که این چه جوری تونسته اینقد پاک باشه. دائم دارم می گم خدایا یعنی الان این بچه کجاس؟؟ من که اینقد نگرانم دیگه خانواده ش در چه حالن؟؟؟ یعنی اصن برای مامانش با این همه بلایی که این چند وقته سرش اومده نایی باقی مونده؟؟ صبح زدم به چند گفتم جریان چیه؟ ناراحت بود..
اینجا رو که می خونم فقط فریاد دارم و بغض. از همون ناشکستنی ها. دستام دارن می لرزن. به طور عجیبی سردمه. ولی لامصب این لبخنده یک دم ما رو تنها نمی ذاره!
پ.ن: یعنی ممکنه یه روزی این آشغالا ما رو رها کنن بذارن زندگیمونو بکنیم؟؟
رودخانه ها که طغیان کنند . آرام آرام سیل می شوند .
گوش کن . صدایش را نمی شنوی ؟
سیلی در راه است .
باید سیاهی ها شسته شوند ...
:(
منم بودم بینشون. ..
امیر... حالا خوبی؟؟...