تولد!!

اینکه من یه شال آبی خوشرنگ دارم با یه گردنبند تی تی دل ربا که باید برم زودتر پس بگیرم از پرانتز و مه عزییییرم (یه چیزی تو مایه های رایم که باید پس بگیرم!!!!) یا اینکه یه روسری آبی کم رنگ تر از شالم که مرجی جون و داداشه برام خریدن با یه گردنبند دیگه که مینا کاری روی مسه مال کارای این آقاهه س دارم، با یه عطر خوش بو ازون بو ها که دوس دارمو آدمو یاد جاهای با کلاس میندازه (!!!) و سان و فر برام خریدن و یه مانتوی بافتنی صورتی که سیسترم فرستاده و مقادیری پول که مامان اینا دادن و یه ماگ ام اند ام سبز به حمایت از جنبش سبز یاس برام خریده و من هر روز به حمایت از جنبش سبز توش شیر می خورم که قوی شم برم به جنگ دشمن، با یه سی دی سهیل نفیسی که خودم داشتم قبلا اما وقتی پسر عمه ی چند فوت کرد برای همدردی دادم بهش (حالا یکی پیدا شه بگه مثلا الان این چه همدردی ای بود؟؟؟؟؟) ، همه ی اینا یعنی اینکه کلی آدم هستن در اطرافم که تولد منو یادشونه و من مهمم براشون در حدی که برام کادو بخرن... اونم چه کادوهایی.... 

نظرات 1 + ارسال نظر
پرانتز پنج‌شنبه 9 مهر 1388 ساعت 05:07 ب.ظ

چه خوب که تو اینو فهمیدی که بودنت چقدر مهمه... و اینکه این جورایی نمیشه جبران کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد