we used to have something but now it's kind of empty

چه خرده ای می شه به عاطفه گرفت وقتی خودم همین کارها رو به همین بی منطقی یا یکی دیگه کردم. کسی که آخرین بار وقتی کمی نرم شده بودم برام نوشت:

روزگار اگر روزگار ماست، هیچ احوالی از من مپرس. نه زنگی بزن، نه خطی بنویس. زندانی نیستم، بیمار نیستم، خانه نشین و خاموش نیستم، حالا برو! می خواهم بخوابم.

نظرات 4 + ارسال نظر
بوسه یکشنبه 24 تیر 1386 ساعت 10:38 ب.ظ http://www.bose.blogsky.com

همیشه آخرین حرف ها زیبا ترین ها هستند

خدانگهدار دوست من

سارا دوشنبه 25 تیر 1386 ساعت 05:25 ب.ظ

آره واقعن!

نرگس دوشنبه 25 تیر 1386 ساعت 10:50 ب.ظ

:)...

غریبه سه‌شنبه 26 تیر 1386 ساعت 11:11 ب.ظ http://gharibehtak.blogsky.com

سلام خوشحالم که با شما آسنا شدم از وبلاگ قشنگتون خوشم اومد اگه زحمتی نیست یه سر به ما بزن قربون معرفتد راستی نظرتون در مورد تبادل وب چیه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد