حضور بامرام شوما عارضم که ما حال ظاهر و باطنمون توفیر قابل عرضی نداره. تیریپ تیریپ که مپرسه.
نه لاو ترکوندنی، نه پپسی بازکردنی، نه گازکشی دوغ آبعلی، نه سیخکشی جوجه، نه پیغومی و نه پسغومی.
غضب خدا و هویت تعطیل و تیزی بی تیغه!
حالا که ما این جوریا میپلکیم، شوما حالتون چه جوریاس؟
پینوشت تو مایههای خیط و نشون:
نارفیقهاش مرام رنده نمیکنن، یعنی که از حالشون خبر نمیدن.
گفتیم که گفته باشیم.
. . .
بعدِ محرم و صفر پارسال که رفتیم پایِ منبر واعظ و رخت هیئت پوشیدیم، عاشقیتِ شبِجمعهمان شده روضهی بابالحوائج و معصیتِ روزگارمان شده خیالِ عتبات. به همین ساعتِ عزیز، محرم به اینور، ضامنی قلافِ سر طاقچهست و منقل وقفِ مسجد و آبکی اَخ. آبکشیدیم. جایِ نجسی، سکنجبین پیاله میکنیم دوای رودِل.
خلاصه کنم رفیق. اینروزها دل مانده و یک تسبیح شامقصودِ دانهعنابی و ذکر «یا مجیر» و یاد چشمهایت. ما اینطرفی میپلکیم و تو کجا؟ ماندهای پای تشتکِ پپسی و دوغ آبعلی و سیخ جوجهی برشته و پیغام و پسغام، پی رفاقت؟ که چی؟ رفاقتها که بلانسبت بویِ مستراح گرفته. خرج تاسوعای اولادِ علی نذر قدمت. اگر برگردی...
هی...باز زدی اون کانال... خوب بود... ولی به پای اون یکی قدیمیه نمیرسید؟؟مال کی بود؟؟؟ نبوی یا خرسندی؟؟؟هوم؟؟؟اون قبلیه ها...یادته که؟؟
خوب می نویسی تا حالا تو نشریه های دانشگاهتون نوشتی؟ به نظر من از این استعدادت استفاده کن تو این جور جاها آدم های درست و حسابی می شناسی.
با یاشار موافقم...!
حالا جدا... اصل احوالات شوما؟! اخبار؟ نیوز لتر؟