؟

عجب بساطیه. دلم می خواد بشینم های های گریه کنم ننه من غریبم بازی در بیارم بگم آخ من تنهام من استرس دارم من بی کَسم من خسته م ازین حرفا. اما خیلی ریلکس و مهربون و شیک و سانتال مانتال با مردم برخورد می کنم و همه چی آرومه مثه بنز و اینا. بعد از اون طرف خودم واسه خودم آهنگ می ذارم که طاقت بیااااار طاقت بیار. بعد شاکی که چرا من خودم دارم برای خودم آهنگ می ذارم. بعد شاکی تر که بابا بکش بیرون از آدما دیگه خودت باش دیگه. خودت مراقب خودت باش. تو که هستی تو واقعیت پس ژستشم بگیر دیگه. اینقدر ادای آدمای گوگولی و مهربون و ناز و اینا رو درنیار بسه دیگه دراوردی این همه چی شد؟ 

من نه مهربونم نه نازم نه هیچی. من خودمم. الان دهنم داره سرویس می شه اما در ریل لایف که نگاه کنی، خوشم و خرمم و می رم و میام و تو فکر یک سقفم و الان آویزون دانشگاهه م که دیفر کنه برام و سرم گرمه حسابی. 

بعد آخه چرا در این حالت پر از توقع می شم که اطرافیان بیاین تشکر کنین ازم که با اینکه این جوری ام ولی اون جوری ام. بعد نمیان بعد این جوری میشه. چی چی می گم من بابا؟ 

 

امروز فرنازم رو بدرقه کردم. گفت توام میای. گفت باید بیای. اصلا خیلی ناراحتم. دوستم داره میره و من ناراحتم به همین صادقانه ای.

نظرات 2 + ارسال نظر
پرانتز سه‌شنبه 25 مرداد 1390 ساعت 04:08 ب.ظ

toam mirii manam be hamin sadehane narahatam

اتنا چهارشنبه 20 مهر 1390 ساعت 11:14 ق.ظ

اخی.ایرادی ندارهوسخته اما میگذره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد