هزار قناری خاموش در گلوی من

فقط خواهر آدمه که بیاد بشینه. هیچی نگه. کافی باشه. پاشی بری نسکافه بیاری بلکه از خواب نجات پیدا کنی، فقط خواهر آدمه که بگه نرو بشین. میری نسکافه تو میاری تکیه می دی به پشتی، سرتو می ذاری به دیوار می گی "عجب زندگی ای شده"، فقط خواهر آدمه که لازم نیست چیزی بگه. نگاه کنه کافیه.  گذاشته باشی خانوم مریل استریپ "The winner takes it all" بخونه، فقط خواهر آدمه که اگه برگرده بگه این داره چی ناله می کنه، خوشت میاد. فقط خواهر آدمه بگه دیشب چی می گفتی می خندیدم؟ فقط خواهر آدمه ندونه چی تو مغزته و مهم هم نباشه که ندونه فقط اونه که بی نظیره وقتی نشسته کنارت... فقط اونه که بگه استرس دارم و وقتی شروع کنی دلداری دادن از خنده غش کنه انگار داری جک می گی. فقط خواهر آدمه که راحتی با کلمه ها جلوش. هیچی نمی خواد بگی. خودِ خودتی. اون می دونه. می فهمه. حتی اگه ندونه توی مغزت چیه. 

 

 

احساس درک نشدگی عمیقی می کنم. 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد