ستار برای بار ان ام می خونه که بکش دل را شهامت کن.. و من کماکان به شهامتی که کردم فکر می کنم.. و یاد اون اصطلاح نیل که میگفت خانووم شما رییییییییدی (با پوزش های مربوطه). بعد نوشته های سارا رو می خونم (1و2) که چقدر راست میگه. احساس می کنم ماها کاملا آدم فضایی شدیم. و حتی مخالف هر گونه آدم فضایی نبودن هستیم و نگاه سارا یک نگاه سوم شخصه که می گه شماها چتونه؟؟؟؟؟ و ما نمی دونیم چمونه. فقط می دونیم که هیچ چیز آروم نیست و در عین حال همه چیز آرومه. مردم عجیبی شدیم و خودمونم خوب می دونیم اما اونقدر توی عمق ماجرا هستیم که حالیمون نیس.

کسی که خواب باشد ، اگر نه با ضربه‌ی اول ، با ضربه‌ی دوم و سوم بیدار می‌شود ، از خواب می‌پرد . این مردم ضربه‌های پتک را یکی پس از دیگری تحمل می‌کنند و عین خیالشان نیست . نه ، این مردم خواب نیستند ، مرده‌اند و حرکات گه‌گاهی که از آنان می‌بینیم ، جنبش زندگی نیست . تشنجات احتضار است . 

(+

  

نظرات 1 + ارسال نظر
fani یکشنبه 12 اردیبهشت 1389 ساعت 03:47 ق.ظ http://iny.blogfa.com

nemidunam
faghat yejuri ba gijit hal kardam
shayad nashe goft gij budan vali bainke ba man motefaveti behem nazdiki

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد