اینا دیشب باید پابلیش می شد که موند واسه امروز صب

حتما هم همین امشب باید اینقدر حرف زدنم بیاید. همین امشبی که کلی تلاش کردم که زود خوابم بیاید و حتی قهوه ی دوم رو رد کردم منزل هدایی که تازه عروس بود ما به دیدنش رفته بودیم اما به نظر من این هدی آن هدای قبل عروسیش نبود و آن هدای شیطونه هی یه چیزی بگو کجا و این هدای آرومه تابلو دپرس کجا؟؟... ای بابا اصلا من داشتم راجع به این میگفتم که قهوه ی دوم را رد کرده بودم که شب خوابم ببرد چون از صبحش هی با ضمیر نا خودآگاه خودم قرار گذاشته بودم که شب زود بخوابم و یک عالمه وقت جلوی شومینه ی سوزان ولو افتاده بودم و هی با موبایلم ور رفته بودم تا خوابم بگیرد و بابایم به حالته جاست کیدینگ خواسته بود موبایلم رو توی شومینه بندازم و آآآآه که من شبهای زمستان رو برخی مواقع دوست دارم. مثل امشب که بابا هی پرتقال و نارنگی به خوردم می داد و مامان شعارهای جدید جنبش سبز برامان میخواند و من هی فین فینم به راه بود بس که به خیال خودم خوکی گرفته م و 24 روز دیگر پیش سیسسترم می رم و فردا هم همایش مدرسه مان دعوتم و مراسم گودبای خاله م و سبزی پلو ماهیه هر ساله خونه ی عاط اینا و اااااااای وااااای که چرا از عروسی عاط و ماکان هیچ حرفم نمیاد

 هنوز سر ماجرای پینت بال عذاب وجدان دارم

و در همین حوالی دوستان ما را زندانی کرده اند و قلب های ما را مچاله و روز به روز انگیزه ی ما برای دوباره دانشگاه رفتن در این دولت لعنتی کودتا کاهش میابد 

:(

نظرات 5 + ارسال نظر
نرگس پنج‌شنبه 19 آذر 1388 ساعت 02:28 ب.ظ

خب من حرفی ندارم برای گفتن جز اینکه من الان سردمه و دلم اون شومینه سوزان رو میخواد این رو در حالی مینویسم که امیرحسین داره با شومینه سر و کله می زنه که دیگه درست شه بس که مشکل داشت و من دارم یخ میکنم... راستی مسافرت پیش سیستر خوش بگذره ... و نگران پینت بال نباش... حل میشه

حمیدرضا جمعه 20 آذر 1388 ساعت 11:48 ب.ظ http://borntorun.blogsky.com

من دلم سرما میخوادددددد ! من دلم شومینه می خوادددددددددددد ... یه نفر برای من زمستون بفرسته پلییییزززز :دی

سارا سه‌شنبه 1 دی 1388 ساعت 09:27 ب.ظ

اِ اینجا درست شد :دی... نمی دونم چرا اونجوری می شد :دی ولی مهم اینه که دیگه نمی شه :دی

عاط عروسی کرده؟ این عاط اون عاطه یا یه عاط دیگه اس؟! مسافرت کجا می ری؟ اینورا نمی آی؟ بیااااا :*

حمیدرضا دوشنبه 7 دی 1388 ساعت 08:18 ق.ظ

کجایی بابا بیا آپ کن خرخونننننننننن :دی

مریم دوشنبه 7 دی 1388 ساعت 08:19 ب.ظ

نرگس جونم شومینه تون درست شد؟ البته دیگه انگار زمستون یادش رفته باید سرد باشه :(
حمیدرضا فعلا که تو اونجا برف مصنوعی داری ما اونم نداریم!!!
سارا این عاط اون عاط نیس! میرم دوبی نه بابا کانادا که ما رو راه نمی ده!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد