ماشین حساب مهندسی

گاهی فکر می کنم مگه ما چقدر زنده ایم؟ یعنی جدی می ارزه خیلی کار رو کردن؟؟ 

الان هم یاد ماشین حساب مهندسی ای هستم که نمی دونم واقعا استفاده ای ازش شد یا نه. 

سان میگه امشب برات شب سختیه باید تمرین کنی ببینی تسلیم هستی یا نه در برابرش. من اما بهش گفتم که من تسلیمم. اگه نبودم هزار تا کار دیگه کرده بودم. 

این تقویم رومیزی جلومه. و این شنبه ۱۴ شهریور هم هی خودنمایی می کنه. 

من اما دائم توی ذهنم تکرار می کنم که مهم نیست. مهم نیست مهم نیست. 

و در واقع انگار چیزی که مهم باشه برام قحطی ش اومده. 

...

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 16 شهریور 1388 ساعت 09:19 ب.ظ

هی مریمکم می دانم... نازنین سخت هست ولی گویا این نیز بگذرد... نازنین سخت است

حمیدرضا چهارشنبه 18 شهریور 1388 ساعت 04:02 ب.ظ

سلا علیکم . حال شما خوبه ؟ من ایران هستم . خیلی دوست داشتم ببینمت . می خواستم بهت زنگ بزنم ولی روم نشد . گفتم من شماره ام همش عوض میشه مردم فحشم میدن آخرسر ! خلاصه چاره ای نبود جز کامنت که آدم کمتر خجالت می کشه توش . زیاده عرضی نیست . مخلصیم ! :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد