آخ آخ اینم بگم که دیگه برم بخوابم که فردا سر نقاشی خواب نباشم. آره جانم هر چی میگذره بیشتر از ازدواج وحشتم می گیره. و اینکه اگه دست بالا ده سال اول رو خودمونو بکشونیم بالا، خداییش ده سال دوم به کجای این شب تیره بیاویزیم قبای ژنده ی خویش راه. من می ترسم از تحمل کمم و عادی شدنهای زود هنگام و غافل گیر کننده و هیچ جوری درست نشونده (به فتح شین و واو). این چه اخلاقیه که من دارم که یه مدت از هر چیزی که می گذره هی سیستم هشدار دهنده م فعال می شه که داره عادی می شه داره همه چی خراب می شه داره زشتیها نمایان می شه. فکر کنم آی ام سیک.

نظرات 3 + ارسال نظر
پرانتر باز دوشنبه 11 خرداد 1388 ساعت 10:10 ق.ظ

غصه نخور شاید کلمه ای نباشه که آرومت کنه ولی مطمئنم این کلمه معنی همدردی میکنه... معنی درک کردن ... معنی تنها نبودن ... واسه همین بعضی وقتا آدم دلش میخواد یکی اینو بهش بگه ... من الان نمیدونم تو دلت میخواد اینو بشنوی یا نه ولی ناراحتیتو میفهمم و دلم نمیخواد تنهات بذارم! غصه نخور همه چیز یه روزی درست میشه ...

پرانتر باز دوشنبه 11 خرداد 1388 ساعت 10:12 ق.ظ

از کامنتی که گذاشتی ممنون

بیش از حد دوسش داشتم جمله جملع ش رو

حمیدرضا چهارشنبه 13 خرداد 1388 ساعت 10:11 ب.ظ

سلام
رسیدن به خیر .
زیارت قبول :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد