آره بارون میومد ....

آره بارون میومد خوب یادمه، مث آخرای قصه، که آدم می ره به رویا، آره بارون میومد خوب یادمه، زیر لب زمزمه کردم، کی می تونه این دل دیوونه رو از من بگیره؟ اون قَدَر باشه که من این دل و دستش بدم و چیزی نپرسه، دیگه حرفی نمونه بعد نگاهش، آره بارون میومد خوب یادمه ...

آره بارون میومد خوب یادمه، یه غروب بود روی گونه هات، دو تا قطره که آخرش نگفتی بارونه یا اشک چشمات، اما فرقی هم نداره، کار از این حرفا گذشته، دیگه قلبم سر جاش نیست، آره بارون میومد خوب یادمه، آره بارون میومد خوب یادمه ...

خیلی سال پیش، توی خوابم دیده بودم تو رو با گونه ی خیست، اونجا هم نشد بپرسم بارونه یا اشک چشمات، اونجا هم نشد بپرسم ...

آره بارون میومد خوب یادمه

آره بارون میومد خوب یادمه

نظرات 2 + ارسال نظر
NIGHTMARISH یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 09:05 ق.ظ http://night-marish.blogfa.com

مریمییییییییییی چی شدی؟
کات دادی مگه؟

مریم یکشنبه 16 تیر 1387 ساعت 10:44 ب.ظ

نه بابا کاتم کجا بود؟ کو جسارت یعنی؟ هان؟ کو؟ کووووو؟
عزیزم تو خوبی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد