هزار خورشید تابان

A Thousand Splendid Suns By Khaled Hosseini

هزار خورشید تابان، کتابیه که از خوندنش پشیمون نیستم و حتی خوشحالم. اما دلم نمی خواد به کسی توصیه ش کنم. آدمایی مثل ما که حتی یه ذره از سختی های توی این کتاب رو تجربه نکردیم، واقعا برامون دردناکه خوندنش.

.

این کتاب قصه ی دو زن رو جوری عمیق تعریف می کنه که خودمو گذاشم جاشون و با هر بغضشون بغض کردم و با هر لبخندشون، لبخند زدم. قصه ی دو زن ، مریم و لیلا، که یه جوری زندگیشون به هم گره می خوره. و هیچ کس آخر قصه شونو نمی تونه پیش بینی کنه.

.

نوسینده به عنوان یک افغانی میهن پرست و وطن دوست، کاملا تونسته حق مطلب رو ادا کنه. راجع به افغانستان قبل و بعد از جنگ شوروی و حکومت طالبان. خدایا به سر این مردم چی اومده؟ یعنی وحشتناک تر از این هم می شده اتفاق بیفته؟ قبلا توی کتاب قبلیش( بادبادک باز) یه کمی از حکومت طالبان گفته بود ولی توی این یکی کتابش بدجوری واقعیت ها رو تعریف کرده بود.

.

من هیچ وقت فکر نمی کردم که افغانستان قبل از جنگ با شوروی (یعنی سالها قبل از حکومت طالبان) اینقدر عادی و معمولی و حتی خوب بوه باشه. مردم با فرهنگ. زنها توی همه ی کارها بودن. از سیاست گرفته تا معلمی و خیلی کارای دیگه. برقع نمی پوشیدن و آزاد بودن و حتی کلی اروپایی! مثلا همین رابطه ی لیلا و طارق در سنین نوجوانی کاملا اروپایی بوده! البته بودن آدمایی که خشک و تند رو بودن. مثل رشید که مریم رو مجبور کرد برقع بپوشه. خب اینا همه جا هستن. ولی آدم فکرشم نمی کنه که توی افغانستان زن ها دامن کوتاه می پوشیدن و سینما می رفتن و سیاسی بودن.

.

البته اینا جای تعجب نداره. چون همین الان توی بیشتر جاهای دنیا خیال می کنن ما ایرانیا با اسب و الاغ می ریم اینور اونور و زیر چادرهامون تفنگ داریم! (اینو خودم از از یه دختر بچه ی 9 ساله ساکن امریکا شنیدم، وقتی اومده اینجا و از ترسش توی خیابون نمی رفت!)

.

به هر حال این کتاب و حتی به جرات می تونم بگم کتابای دیگه ای که این نویسنده در آینده بنویسه رو حتما باید خوند. کسی چه می دونه، شاید در آینده ای نه چندان دور، یکی از ماها مجبور یم یه همچین کتابی راجع به کشور خودمون بنویسیم...

نظرات 2 + ارسال نظر
بنگرى سه‌شنبه 15 آبان 1386 ساعت 03:29 ب.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام و خسته نباشید
وبلاگ زیبایی دارید.
شاید یه روزی نوشتیم ..
شاد و موفق باشید

نرگس چهارشنبه 16 آبان 1386 ساعت 09:50 ق.ظ

شنیده بودم از این کتاب...امروز میرم میگیرمش...زیاد تعریفشو شنیدم بعد بادبازک باز دیدم نسبت به افغانستان خیلی تغییر کرد :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد