تا حال منت خبر نباشد // در کار منت نظر نباشد!

اووووووووووووووووووه کی حال داره این همه حرف بنویسه!؟ خلاصه ی مطلب اینکه من رفتم تنهایی بیرون و کلی بهم خوش گذشت! خداییش اگه می دونستم اینقدر خوش می گذره زودتر از اینا این کار رو می کردم! اوه اوه اون آیس پکه که خیلییییی چسبید!

اگر آمدی و نبودم... نمان. (+)

نظرات 4 + ارسال نظر
نرگس سه‌شنبه 13 شهریور 1386 ساعت 11:15 ب.ظ

پس بیا یه کاری کنیم...هر کی تنهایی بره روی پل هوایی... خوش میگذره ها :دی

آرزو چهارشنبه 14 شهریور 1386 ساعت 08:37 ق.ظ

من خاک تو سر و بگو که اون روز زنگ زدی این همه غر بارت کردم. اون همه...
کیسه گندمه رو یادته که گفتم؟ ببخشید منو... من خر قولمی دم آدم شم. کی ببینمت؟

مریم پنج‌شنبه 15 شهریور 1386 ساعت 03:26 ب.ظ

آرزو من می دونم و تو حالا صبر کن!

نرگس یکشنبه 18 شهریور 1386 ساعت 01:33 ق.ظ

ایول... تو هم زدی تو کار تعویض قالب و تنوع و این حرفا؟؟ افرین به این میگن روحیه..من قراره یکی یه سری قالبها رو امتحان کنم :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد