عادت می کنیم ...

 حکایت دوستی های بی در و پیکر و مزخرف ما .

 

 

سلام

سلام. خوبی؟

مرسی. تو چطوری؟

منم خوبم.

چه خبر؟

هیچی. تو چه خبر؟

هیچی.

اوا اون دیواره رو ... هه هه هه.

آره چه جالب. ها ها ها.

خب دیگه چه خبر؟

هیچی. تو چه خبر؟

هیچی ...

اوا دماغ اون آقاهه رو ... ها ها ها.

آخ چه با مزه. هه هه هه.

عجب! ... حالا دیگه چه خبر؟

هیچی. چه خبر تو؟

هیچی دیگه ... ای واااای ابرای آسمونو! ها ها ها.

ااااااااا چه با حال! هه هه هه.

آره دیگه ... خب ... دیگه چه خبر؟!

خبری نیست! هیچی ... تو چه خبرا ؟

هیچی.

ااااا اون خانومه رو! هه هه هه.

اااا راست می گی! ها ها ها.

خب ... می گفتی! دیگه چه خبرا ؟

هیچی دیگه. تو چه خبر حالا ؟

هیچی دیگه ... اوا اون مورچه هه رو .... ها ها ها

.....

...

..

.

نظرات 7 + ارسال نظر
سارا پنج‌شنبه 5 مرداد 1385 ساعت 07:50 ق.ظ

:))
(جدا دارم می گم: ها ها ها !!!)

یه جوکی هست... نیم دوجین بار شنیدمش... بیا تو هم یه بار بشنو:
یه کامپیوتری بود ابر غول... از پس جواب دادن به هر سوالی بر می اومد... خلاصه جایزه می ذارن که هر کی بتونه از این کامپیوتره یه سوالی بپرسه که نتونه جواب بده فلان قدر جایزه می گیره... یه آقایی (یا شاید خانومی) می آد و سوال اول رو تایپ می کنه... کامپیوتر شروع می کنه محاسبات و تا سه چهار روز همینجوری خروجی میده... بعد آقاهه (یا خانومه) می ره سوال دوم رو تایپ می کنه... یهو دود از کامپیوتر بیچاره بلند می شه...
ازش می پرسن: چی کار کردی؟
می گه: هیچی... اولش پرسیدم «چه خبر؟»... شروع کرد تا سه چهار روز خروجی دادن... بعد پرسیدم «دیگه چه خبر؟» !!!
...

حالا چرا دود از کله ما بلند نمی شه... نمی دونم...!

آهان راستی... دوستی که این جوک رو تعریف کرد آخرش نتیجه اخلاقی گرفت که: هیچوقت همه خبر ها رو همون اولش نگو‌ !!! کپی رایتش هم مال خودش...

مریم پنج‌شنبه 5 مرداد 1385 ساعت 02:36 ب.ظ

خیلی بامزه بود مریمی.
کلی هاهاهاهاااا کردم:)

آرزو شنبه 7 مرداد 1385 ساعت 06:27 ق.ظ

تو کامنت منو پاک کردی؟؟؟

مریم شنبه 7 مرداد 1385 ساعت 11:07 ق.ظ

می گم این حکایت دوستی های بی در و پیکر.... رو اضافه نمی کردی بهتر بود...

نرگس شنبه 7 مرداد 1385 ساعت 04:52 ب.ظ

عجب... چقدر بی در و پیکر...چقدر مزخرف... همینه دیگه... باز جای شکرش باقیه یه رفیقی داریم که هر از چند گاهی گوشزد کنه که در و پیکر این دوستی ها بازه... بلکه سر غیرت بیایم جمعش کنیم..

خودم شنبه 7 مرداد 1385 ساعت 08:07 ب.ظ

نه آرزو من کامنتی از تو ندیدم که پاک کنم.
دنیای مجازی ذاتا بی در و پکر هست. اما نه اون بی در و پیکری که من منظورمه. اینجا رو فاکتور بگیرین.

یاشار سه‌شنبه 17 مرداد 1385 ساعت 12:07 ب.ظ http://yashaar.blogfa.com/

هی محاوره ی عادی بود ولی می دونی مشکلش چی بود حیلی عادی بود مثل خومون تو شرایط عادی گاهی اوقات همون عادی ها هستن که کارای غیر عادی می کنن و حرف های از اونم غیر عادی تر می زنن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد