دلم می خواد برم موزه ی هنرهای معاصر. خاطره ی دفعه ی قبلی که رفتم رو خیلی دوست دارم. یکی از بهترین روزای زندگیم بود.

دلم می خواد برم موزه ی پول.

دوست دارم برم فیلم باغ های کندلوس.

دوست دارم برم موهامو از ته بزنم. نه دوست دارم ببندمشون نه دوست دارم باز باشن. چی کار کنم که از این دو حالت خارج باشه؟

دوست دارم امتحان نداشتم.

دوست دارم یه عکاس حرفه ای بودم.

دوست دارم اون آهنگ که سلین دیون با اون سیاه پوسته خونده رو الان داشتم و گوش می دادم.

دوست دارم یه نویسنده ی بزرگ بودم که تو نوشته هام هر جوری که دلم می خواست آدما رو تحلیل شخصیت می کردم.

دلم می خواد صلاحیت انتقاد از خیلی چیزا رو داشتم.

دوست دارم یه آدم خاص بودم لااقل تو نظر خودم.

دوست دارم اصلا به خودم فکر نمی کردم و هیچی راجع به خودم برام مهم نبود.

نظرات 2 + ارسال نظر
یاشار سه‌شنبه 30 خرداد 1385 ساعت 03:20 ب.ظ http://yashaar.blogfa.com/

خیلی چیزها دوست داریم ولی هیچ کدومشون رو نمی کنیم شاید یا جراتش رو نداریم یا حماقتش رو شایدم پاش رو!

واسه کچل کردن شدید پایه ام چون خیلی هوس کردم.

آرزو جمعه 2 تیر 1385 ساعت 11:22 ب.ظ

با عکس وموزه و مو و نویسنده موافقم اساسی. بیا یه آرایشگاهُ یه موزه و یه کلاس عکاسی بریم. من کاملن جدی می گما!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد