آرزوهامو به یک حباب بدم؟

نمی دونم . . . شاید تقصیر همین اولین برف زمستونی باشه . . . شایدم نباشه، اصلا تو فکر کن تقصیر منه، یا تو، چه فرقی می کنه، مهم و تاسف برانگیز اینه که، یکی مثل من، یاد یکی مثل تو افتاده.

نمی دونم چند سال پیش بود، تو فکر کن دو سال، همین اولین برف زمستونی، گوله گوله اشک برام آورد . . . من بین هزار جور درس و تست سرگردون بودم و این تو بودی که تا ۱۱ صبح می خوابیدی و ۱ می رفتی دانشگاه . . . شبانه قبول شده بودی.

بعد از کلاس آقای کیوان، برف رو که دیدم، دیگه چشمام مال خودم نبود. رو کم کنی آسمون :) . . . الهام ازم پرسید چمه. نگفتم. اما شقایق فهمید چمه. از کجا؟ نمی دونم . . . آره! من داشتم یه دوست داشتن رو تجربه می کردم.

و چه دوست داشتن مسخره ای . . . می ترسیدم ببینمت. می ترسیدم از اینکه دوباره شروع کنی به حرف زدن و من لجم دربیاد . . . من و تو، پارتنر های خوبی برای هم نبودیم. هنوزم نیستیم. ولی، نمی دونم چرا هنوزم بعضی وقتا که می بینمت، یا بعضی وقتا که جایی گیر می کنم، فکرم میاد سراغت . . .

هی، ببینم! فکر می کنی تقصیر همین اولین برف پاییزی باشه؟ من پایه نیستما . . .

نظرات 12 + ارسال نظر
سورنا یکشنبه 18 دی 1384 ساعت 12:45 ب.ظ

آره من فکر می کنم تقصیر همون باشه ... البته تیتر مطلب هم بدجوری احساسات رقیقه رو می زنه بالا :)

سارا یکشنبه 18 دی 1384 ساعت 05:25 ب.ظ

این فکر رو باید زنجیر کرد، یه قفل به سنگینی همه لجبازی های دنیا هم زد بهش... این فکر رو نباید گذاشت از جاش به ضم جیم جم بخوره...

این فکر رو...
...
..
.
اول و آخرش این فکر رو نمی شه کاری کرد... می شه؟ نمی شه... می شه؟ نمی شه...
گیر کردم ! دارم هذیون می گم !

خوش باشی

نرگس یکشنبه 18 دی 1384 ساعت 05:44 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

پیش میاد...شاید دلیل اینه که میگن اولین دوست داشتن هیچوقت یاد ادم نمیره.... اما خب... الان اگه قرار باشه دوست داشته باشی مسلما خیلی پخته تر از اونی خواهد بود که قبلا تجربه کردی..یعنی اگه اون تجربه نباشه که نمیفهمه پخته تر بودن یعنی چی؟؟؟میشه؟؟؟؟ ول کن بیا بریم برف بازی... حالا اصلا کو برف؟؟؟؟؟؟/ ما که ندیدیم...

نرگس یکشنبه 18 دی 1384 ساعت 11:12 ب.ظ

بابا حرص نخور مریم..اون اهنگی که سورنا میگفت رو شنیدم... اره قشنگه..حالا خیالت راحت شد دی:)))))))))‌اخیش

مریم سه‌شنبه 20 دی 1384 ساعت 10:19 ق.ظ

مریمی نمی دونم ولی شاید لیاقت دوست داشتن تو رو داره که هراز گاهی یادش می افتی.... بعضی وقتا آدم کسایی رو دوست داره که بعد از گذشت زمان به خودش می خنده و گهگداری یادشون می افته ولی نه از سر دوست داشتن بلکه از روی ای بابا چه زمانی گذشت ولی بعضی وقتا اگه اون طرف لیاقت داشته باشه تو دل آدم می مونه.... البته اگه نمی خوردین پس بهترین کار رو کردی.... اگه الان هر چند وقت یه بار یادش می افتی بعدا کم رنگ و کمرنگ تر می شه....
موفق و شاد باشی گلم.

نورمحمدی چهارشنبه 21 دی 1384 ساعت 06:14 ب.ظ http://www.oshagh.com

سلام دوست عزیز:چنانچه به تبادل لینک اقدام نمایید لطفا اطلاع دهید

حسین چهارشنبه 21 دی 1384 ساعت 10:47 ب.ظ http://irnewcinema.persianblog.com

روزگار بدی بوده نازنین! نه؟

سارا پنج‌شنبه 22 دی 1384 ساعت 12:37 ب.ظ

من یه سوال علمی دارم: این اولین برف پاییزی چرا بند نمی آد؟...

یه سوال امتیازی هم برای علاقمندان مطرح می کنیم: آخرین برف پاییزی کی اومد؟

برای برنده به قید قرعه آدم برفی درست می کنیم... :)

نرگس پنج‌شنبه 22 دی 1384 ساعت 02:24 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

اول یه سوال من رو جواب بدید لطفا...اصلا برف پاییزی یعنی چه؟؟؟ من ای کیوم نمیرسه به اینجای قضیه...تا اونجا که من میدونم تا قبل از شب یلدا برفی نبود....
خب حالا هرکس جواب سوال من رو بده معلومه اینقدر باهوش هست که سوال سارا رو هم جواب بده دی:))))) هویج دماغ ادم برفیه هم با من...اینم جایزه برنده دی:)))

یاشار پنج‌شنبه 22 دی 1384 ساعت 08:30 ب.ظ http://yashaar.blogfa.com/

می دونی دلم می خواد چی بهت بگم؟
دلم می خواد بگم بهش فکر نکن یا اون حرفی رو که همیشه می زنم کسی که ارزش اشکت رو داشته باشه اشکت رو در نمیاره. ولی نمی گم آخه حتی از گفتنش هم خندم می گیره مگه میشه؟!
نمی دونم مریم شاید دوست داشتن اصلا مسخره باشه و مائیم که داریم خودمون رو سر کار می ذاریم.
مریم جان اولین برف پائیزی همین نیست آخه امسال پائیز برف نیومد اولین برف پائیزی همونه ( مال دو سال پیش ).

ME پنج‌شنبه 22 دی 1384 ساعت 10:44 ب.ظ

حالا هی از من سوتی بگیرین! بابا اون اولین برف پاییزی اشتباه لپی بود!!!! منظورم اولین برف زمستانی بود! واه واه واه! خدا نصیب نکنه! :))))
....
خوب حرفی زدی یاشار...خودمونو سر کار می ذاریم...

سارا شنبه 24 دی 1384 ساعت 04:43 ب.ظ

من کاری ندارم که کسی سوتی دادی یا نه... من منظورم خیلی معنوی بود !!! حالا شماها هی این روحیه لطیف من رو درک نکنین !!! :))))))))
آخرش از دست شماها می رم قاچاقچی می شم !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد